یادداشت هایی برای من



سلام من، منِ نوعیم. 

  خیلی چیزارو نمیدونم. خیلی چیزا هم هست که نمیخوام بدونم. ولی بازم کلی چیز هست که میخوام بدونم.

با همه ی اینا حرفام تو غالب یه منِ نوعیه. اخه ضمیرِ تو خیلی وقتا کمک نمیکنه. ضمیرِ انها هم خیلی وقتا از زیر کار در میره. ضمیرِ ما هم که تو رو کم داره. هرچی نگا میکنم انگار فقط همین منِ نوعی مونده.

منِ نوعی زیاد حرف میزنه؛برای خودش نقض میکنه،تعریف میکنه،دست میزنه،غصه میخوره،درس میگیره،درس میده،خلاصه یه تنه خوب هوای خودشو داره.

بچه تر که بودم یه وبلاگ داشتم. موضوع خاصی نداشت راجب هرچی که دوست داشتم میزاشتم.

ولی نمیدونم چی شد که دیگه بهش سر نزدم؛شاید دوست داشتنیام تموم شده بود،نمیدونم. اخه الان حتی اسم وبلاگمم یادم نمیاد! 

همیشه همه چیز انقد سریع فراموش میشه؟ اینم نمیدونم 

اصلا نکنه این وبلاگم عین قبلی بشه؟ حتی جواب اینم نمیدونم 

بعدا حسابی راجبشون مینویسم. 

دلم حسابی برای صدای تق تق کیبوردم تنگ شده بود. فک کنم جواب یکی از سوالامو میدونم وبلاگو زدم و دوباره نوشتنو شروع کردم که صدای همین کیبورد رو بشنوم. مثل اینه که یکی پا به پات حرف بزنه و گوش بده،سکوت کنه،بخونه،پاک کنه،بلند حرف بزنه،حرفاشو بکشه،در کل رفیق خوبیه. عی کاغذ و قلمه.

نمیدوم هنوز کسی هست وبلاگا رو بیش تر از بقیه جاها دوست داشته باشه یا نه ولی من که خوشحال میشم اگه باشه! 


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

ویستا پرینت پارکت اطلاعات در مورد همه چیز Alireza Selki فانوس شب مرکز پخش غیرممکن ها به ممکن وصال رب Syed رنگ نیلو ویستا سازه